زمان همین جا متوقف شده ، درست توی همین لحظه ، بین این همه صدا و این همه تصویر که من درک نمی کنم...
زمان همین جا متوقف شده ، سرگیجه ی همیشگی هم اجازه نمی دهد ببینم چه می گذرد...
کارهایی هست برای انجام دادن ، حرف هایی هست برای گفتن ، همیشه هست ...
در هر لحظه ای حرف هایی هست برای گفتن ...
حرف هایی که گاهی با نگاه ، گاهی با نوازش ، گاهی با سکوت گفته می شوند ...
حرف هایی هست برای گفتن ... حرف هایی نه از سر دلتنگی ... از سر بودن ...درباره ی آب و هوا ... درباره ی لباسی که پوشیده ایم... درباره ی کتابی که می خوانیم ... درباره ی اینکه دیشب خواب چه دیده ایم... و اگر گفته نشوند اتفاقی نمی افتد ... فقط بعد از مدتی سرگیجه می آید و دلتنگی ...
نیلوفر
:-)
این احساس این روزای منم هست ...
همیشه حرف هایی هست برا گفتن..اما چون مخاطبش رو پیدا نمیکنی حرف ها رو میکشی..برای همیشه..همیشه..
عاشق نوشته هاتم
بیشتر از یکساله که می خونمشون
یه خونه ی هم یواشکی دارم یه مدته انقدر حالم بده نمی نویسم توش
neeloofar.blogfa.com
واقعا زیباست قلمت...احساس می کنم خودِ منی
بخصوص که هم اسمیم
شما همون نیلوی پرشینی یا یکی دیگه
سلام.آره همونم
سلام
تولدت مبارک
امیدوارم هر جا هستی شاد باشی و خوشبخت و و
و من رو حلال کنی
سلام نیلوفر جان
نمی خوای بنویسی؟ نکنه عین من کم آوردی؟!
امیدوارم فقط مشکلت مشغله باشه و به زودی زود بنویسی
شاد باشی و خوشبخت
زمان راستی راستی اینجا متوقف شده است!