خاطرات یک پروانه ی گم شده

با هر نوشته، پیرتر می‌شویم

خاطرات یک پروانه ی گم شده

با هر نوشته، پیرتر می‌شویم

ن





امروز٬ خدا در بغلم خوابش برد

خوشبختی دوباره آفریده شد

و تو هر روز٬ در پایان من اتفاق افتادی






سلام!




نظرات 11 + ارسال نظر
Uncreated چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 01:33 ق.ظ

به امید آفرینش هر روزه ی این احساس...
سلام...

ممنونم فاطمه ی عزیز...

سانتا چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 01:49 ق.ظ http://hooman68.com

اولین دیدگاه من در وبلاگ جدیدت ...

خاطره ای خواهد شد...

سلام. وبلاگت مبارک!

خاطره ای خواهد شد:)
مرسی سانتیاگو:)
مواظب هومن باش:)

علیرضا(غریبه) چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 06:52 ب.ظ

همیشه اولین سخترینه
فوق العاده بود... گرچه وزن آخری رو دوست نداشتم اما با یک سلام و تعجب خودت از این سلام تمام وزنها رو ردیف کردی
وقتی خدا تویه بغلت خوابش برد یاد این شعر حامد بهاروند افتادم:

در مصاف من و تقدیر،خدا خوابش برد
تا مرا بست به زنجیر،خداخوابش برد
سرنوشت من و تو داشت به هم می پیوست
در همان لحظه ی تحریر،خدا خوابش برد
خواب دیدم که مرد آینه هایم شده ای
صبح ِ دلتنگی تعبیر،خدا خوابش برد
چشم یلدایی تو، بوسه ی بارانی من
وسط این همه تصویر،خدا خوابش برد
رود یک شب به هواخواهی تو لب وا کرد
مثل بت های اساطیر خدا خوابش برد
ختم لبهای تو را رخوت من رج می زد
آخر سوره ی انجیر،خدا خوابش برد
شب پرواز تو شاعر شدم و داد زدم :
وای بر من! چقدَر دیر خدا خوابش برد
---
طراحی خوبیه.... دست هومن درد نکنه
خونه ام داره راه می افته یواش یواش می خواستم به قلم رو به جای نویسنده بنویسم ولی شما پیش دستی کردی پس کپی رایت ماله تو
امیدوارم خدای قلم کمک کنه بهت که بهتر از قبل بنویسی
مثل همیشه شاد باشی

ممنون...شعر خیلی زیبایی بود مثه همیشه....


اوهوم دستش طلا:دی

امیدوارم زود ِ زود نوشته هاتو بخونم...

ممنونم:)

فارeس چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 10:37 ب.ظ

مبارک باشه

ممنون

ناشناس پنج‌شنبه 3 تیر 1389 ساعت 12:07 ق.ظ

قالبت دوست دارم . خاص و اسرار آمیزه .

:دی
مرسییییی:)

shadowlessman پنج‌شنبه 3 تیر 1389 ساعت 12:26 ب.ظ http://shadowlessman.blogsky.com/

سلام

سلام!:دی

شقایق دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 06:19 ب.ظ

سلام خواهریییییییییییییییییییییییییییییییییییی

شلام عژیژ دلم:*

عارف چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://arefkebriaee.blogsky.com

سلام
مبارک باشه این خونه بر تو
ایشالا پر از شادی و خاطرات خوب باشه برات

خوب شد خونه قبلیت یه سری زدم فهمیدم یه خونه تازه ساختی وگر نه منو که خبر نمی کردی. خسیس ازت شیرینی نمی خوام همین که برگشتی کلی خوشحالیدم.

فعلا

مرسی عارف جان:)

شما جون بخواه داداشی...شیرینی که سهله;)

سانتیاگو چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://hooman68.com

@ سینای ِ دیرزو: طرح اینجوری نبود ها! من خیلی بهتر طراحی کرده بودم..هی نیلو گفت اینجاشو اونجوری کن ، اونجاشو اینجوری کن ؛ واسه همین اینجوریه pro نیست زیاد :D

نیلو سلام

آره می دونم گند زدم بهش:دی

لولو نه نیلو:(

سانتا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 07:59 ب.ظ http://hooman68.com

لولو یا نیلو ، چه فرق میکند وقتی نگاهی از تو مرا اینچنین به دار میکشد! (اسمایلی متشنج کردن اذهان عمومی)
:D

:))
این اسمایلی میتکرانه ترین اسمایلی دنیا بود:دی

نیلوفر جمعه 18 تیر 1389 ساعت 10:01 ق.ظ http://khoneye-dewdrop.blogsky.com/

خدایا خدایا اگر روزی دگر باشد خواهم فقط تو را بینم غیر از تو نجوییم غیر از تو نپوییم
سلام

ممنونم:)
سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد