دوستت دارم را ساده نگیر
نقش تنهایی ما
حک شده روی برهوت
تو بمان
تا دل کوه آب شود
آتش اَفشان به سراغ من بیچاره نیا
من همین چند قدم مانده به غم را دارم
دل من را نشِکَن
حس بُکُن حادثه را که اگر جمع شود
بغض هر ساله ی من...
دوستت دارم را ساده نگیر
که مبادا برود
از خاطر
همه ی سهم دلم
از دل تو
لحظه را بازی کن
و ببَر
جام ترک خورده ی غم های مرا
که مدارا کردم
نفس سبز کشیدم
تا تو بیدار شوی
به دلت یاد بده
گل لبخند بکارد بر لب
و ازین فاصله ها رنج نَبَر
که دلم تنگ نمی شد
اگر این جا بودی
دوستت دارم را ساده نگیر
پ.ن:
دوستت می دارم
تا ابدهای ابد...
سلام عزیزماز حسی ک تو عکسی ک گذاشتی رو دوست دارم
آپم
دوست داشتی بیا
بر ماسه ها نوشتم
دریای هستی من
از عشق توست سرشار
این را به یاد بسپار
بر ماسه ها نوشتی
ای همزبان دیرین
این آرزوی پاکی است
اما به باد بسپار
فریدون مشیری
نیلوفر جون نوشته ها و شعرهایی رو که میذاری خیلی دوست دارم. راستش من خیلی اتفاقی وبلاگتو پیدا کردم . چون زیاد اهل وبگردی نیستم . ولی به وبلاگت همیشه سر می زنم.
ممنونم دوست من.
دوستت می دارم تا ابد های ابد...
حکم یک روز خوب میاید بالاخره را برایم دارد !
سلام
دوستت دارم را ... در این دنیا غبار الود... باور نمی کنم
زیبا بود
به من هم سر بزن.
شاید...شاید باور کردن دوستت دارم ِ دیگران سخت باشه...اما می تونی به این اعتماد کنی که خودت کسانی رو دوست داری...همین کافیه دوست من.
حتما.