خاطرات یک پروانه ی گم شده

با هر نوشته، پیرتر می‌شویم

خاطرات یک پروانه ی گم شده

با هر نوشته، پیرتر می‌شویم

نیلوفر


حالا این جا نشسته ام

روی فرشی که سه سال پیش خریده بودیم

کلاهم را سرم گذاشته ام

و ادای نویسنده ها را در می آورم

درست مثل "جو" در کتاب زنان کوچک

با این تفاوت که همه نویسنده بودن او را باور دارند

ولی این جا...بگذریم!

روی زمین دراز کشیده ام

و به این فکر می کنم که دنیای بدیست

هنوز هم عادت نکرده ام که صدای تلویزیون در اتاقم بپیچد

یا کسی مرا با صدای بلند صدا کند

ذهنم آشفته می شود

جدیدا لایه هایی را در ذهنم کشف کرده ام....



 

 

 

 شعری به نام"تو":

 

قبل از اینکه  در ِخانه را قفل کنم

قبل از اینکه بخوابم

به من زنگ بزن

بگو جایی توی این شهر گم شده ای

بگو

می آیم هرجا که باشی پیدایت می کنم

نشانی بده

 تا راحت تر بیابمت

بگو دست هایت سرد ترین دست های دنیاست

قلبت هراز گاهی از حرکت می ایستد

بگو چشم هایت همه ی کوچه ها و همه ی برف هایی را که تا به حال دیده به خاطر دارد

بگو چشم راستت قهوه ایست

بگو بوسه ای گوشه ی لب هایت جا مانده است

بگو قلبت گرفته ، توان نداری صدایم کنی

بگو صدایت عجیب شبیه صدای من شده

بگو دوست نداری کسی شعرهایت را بخواند

دست تکان بده

نگاهت را بریز کف خیابان

گوش بده شاید مرا بشنوی

طاقت داشته باش

من نزدیک تر از آنم که فکر می کنی

فقط وقت می خواهم

تا کفش هایم را به پا کنم

چترم را بردارم

از این خانه خودم را نجات دهم

و بیایم و بیابمت

بیابمت

بیابمت

 

بگو این شعر را تو نوشتی...

 

 نیلوفر.آخرین روزهای سال89.



ر مثل رهایی




مگه کوه و میشه به بند کشید دایی؟




دانلود کنید




ف مثل فر...






و من ناگهان تنهام...





پ.ن:

من شاعرم و ثروتم دفتر شعرم و چشمهای قشنگ تو.




و مثل ...





هیچ چیز تسلی بخش نیست...تنها برایت صبر طلب می کنم رفیق...




ای ساربان کجا می روی...لیلای من چرا می بری...








ل مثل لحظه...



آرشیو گردی:


وبلاگی را می خوانم...نوشته های زیبایش را دوست دارم و البته بعضی هایش را دوست تر...

مثل این است که سفر می کنم...به ذهن نویسنده ی این نوشته ها...موزیک ِ ملایم...و من که دوست دارم گاهی همه ی سر گذشت یک نفر را بخوانم و ببینم حس های زیبایش چه بوده...قسمت هایی را هم این جا می نویسم...آن هایی را که بیشتر پسندیدم...

بی اجازه از نوشته هایش می نویسم...نه به این خاطر که رسم ادب را نمی دانم...بلکه چون طاقت ندارم صبر کنم ! امیدوارم خلاف میلش نباشد!



در همین نزدیکی


چیزی که نمی گوید

اما من می دانم

او تنها بازمانده نسل خدایان است

لابد روزی کوهی داشته و جبروتی

جاده ای اما کوهش را که نصف کرده

جاخوش کرده روی زمین

حالا اما

سرزمینی دارد

با درهایی رو به جاده های بی انتها

و ستاره هایی غرق در غباری بنفش

و آیه هایی

سروده شده با لبهایی که بوسیدن بلد است..



....


من هم به این معتقد:   زن بودن


.....


تنهایی دلچسب


خواستم چیزی بگویم

برای کسی

یاد تو افتادم

پی ات گشتم

میان رویاهای پاشیده ام

کنار دیروزهای رنگی

گم شده بودی

یا فراموشت کرده بودم من

که لابه لای تپش های قلبم هم نبودی حتی

می بینی

بعد از آن همه

دیگر نیستی

به همین راحتی

و قلب من این روزها

تنها زدن را خوب مشق می کند...


.....


 حرف هایی از ته دل


کافی بود سرت را برمی گرداندی

من هنوز ایستاده ام

چرا هیچ کس مرا نمی بیند؟

کسی با من قرار سینما نمی گذارد؟

کسی نگرانم نمی شود؟

همیشه تنها چای می خورم

تنها تب می کنم

تنها موسیقی گوش می دهم

فکر می کنم "تنها" یک آدم است

که این جا خانه کرده

اگر آدم است

چرا مرا نمی بوسد؟

بلند می گویم

و خوب گوش کن "تنها"

من

بوسیدن را خیلی دوست دارم


فخری برزنده




هزار قسمت دیگر هم بود که دوست داشتم بنویسمشان...تا بداند چه حس های خوبی به من هدیه داد...



نیلوفر.اسفند 89




ی مثل یاس...



ابهام


آبی می پوشم؛ نیم تنه...

آسمان می شوم

دنیا دور سرم چرخ می خورد

انگشتانم تیر می کشند...


تا نیمه شب بیدارم؛

زود صبح می شود

اتاقم با این همه صدا باز هم چیزی کم دارد ...


لباس هایم را اندازه می زنم

آبی ها را دوست تر دارم

می شود آسمان شوم



لب هایم می سوزند

موهایم آشوب شده اند


عکس گرفته ام

قابش هم کرده ام

آبی تر از همیشه بوده ام

آبی ِ آبی


آرامم

آرامم...


نوشته هایم اما خاکستری اند؛

غیر از آن هایی که هیچ وقت نوشته نشدند...

و هیچ وقت هم نوشته نخواهند شد...


دست هایم بی قرارند

چشم هایم را دوست دارم،

حتی انگشت هایم را...

حتی پاهایم را...

همه را دوست دارم...

بیشتر از گذشته


آسمان می شوم

دنیا دور سرم چرخ می خورد...




نیلوفر.اسفند 89







نیلوفر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.